افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند کار آفرین هستند. آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند. اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید بوجود می آورند. بنابراین که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازه ای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می شوند با این تعریف کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت می کنند تا چیز تازه ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه-
آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.
مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند.
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.
Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در 14 سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید ? بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد?
طرح اولیه تخته اسکی ها بوسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند.
- تاثیر محیط بر فعالیت های کارآفرینانه:
طی ده سال اخیر کارآفرینان میلیونها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کرده اند. از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تاسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه (venture creation) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده بوسیله زنان کارآفرین از 24% در سال 1975 به 40% در سال 2000 افزایش یافته است.
آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟
پاسخ منفی است چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در ایالات متحده سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه 1920 افزایش یافت و پس از آن در دهه 1930 کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال 1950 تا 1980 داشت دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشه ها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات می باشد.
کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت مهاجرت ها ب افزایش سرعت فعالیت های کارآفرینانه می انجامد هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژه ای مهیا کرده اند و مالیات هایشان را کاهش داده اند.
هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانه ای که دست یابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند.
به سازمانهایی که کارآفرینان را حمایت می کنند incubator organization گویند. آنها به مشاغل جدید یا کسانی که می خواهند شغل ایجاد کنند به اصطلاح فضا .. می دهند.
یک شرکت حمایت کننده کار آفرینان می تواند یک روز کامل را سپری کند بدون اینکه نیازی به خرید تلفن یا اجاره دستگاه فتوکپی یا استخدام کارمند داشته باشند. حامیانی که هیچ نفعی برای کارآفرینان نمی توانند به همراه داشته باشند این خدمات را رایگان به کارآفرینان می دهند اما اغلب کارآفرینان بخشی از سود خود را با شرکت حمایت کننده که به موفقیت آنها کمک کرده تقسیم می کنند. در شهر نیویورک کارخانه های سرمایه گذاری روی فعالیتهای جسورانه فضای حمایت کننده را برای کارآفرینان ایجاد می کنند تا سرمایه گذاری آنها را پرورش دهند.
برخی سرمایه گذاران این زمینه معتقدند سازمانهای حمایت کننده راههای بدون خطر برای شروع فعالیت کارآفرینانه هستند. که بوسیله آنها می توان دید که آیا این کار در ابتدا توسعه می یابد و پس از آن تصمیمات بهتری در مورد سرمایه گذاری روی این کار گرفته شود.
صاحبان مشاغل کوچک؛
برخی از مردم به اشتباه واژه کارآفرین را در معنی صاحب مشاغل کوچک به کار می برند. در ایالت متحده مشاغل کوچک به کارخانه هایی که کمتر از 500 کارمند دارند گفته می شود بنابراین واژه صاحب مشاغل کوچک به شخصی که صاحب حق مالکیت کارخانه با زیر 500 کارگر است گفته می شود.
اداره مشاغل کوچک (SBA) (small business administration) یک نهاد دولتی است که مسئول حمایت از فعالیتهای مشاغل کوچک است. این نهاد منابع سودمند زیادی برای کسانی که چنین مشاغلی را ایجاد کرده و آنرا به خوبی مدیریت می کنند ارائه می دهد. بر اساس آمارهای سازمان SAB در سال 2000 در آمریکا 24 میلیون شغل کوچک وجود داشته که این تعداد 40% کارخانه های آمریکا و 75% تمام مشاغل جدید ایجاد شده است.
بسیاری از کارآفرینان برای مدت کوتاهی صاحبان مشاغل کوچک هستند. اما تمام صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نخواهند شد به عبارت دیگر همه صاحبان مشاغل کوچک وارد یک فعالیت شغلی جدید نمی شوند. افراد با خرید کارخانه ها صاحب مشاغل کوچک می شوند اما بسیاری از این صاحبان مشاغل تمایل دارند مشاغل خود را کوچک نگه دارند و آنطور که کارآفرینان عمل می کنند شغلشان را توسعه ندهند. این طبیعی است که اعتقاد داشته باشید کارکردن برای خودتان ممکن است بهتر از کارکردن برای دیگران باشد اما حتی اگر شما صاحب شغل نباشید کارکردن در یک کارخانه کوچک متفاوت از کار کردن برای یک کارخانه بزرگ است. یک اختلاف بزرگ در میزان رضایت است. در رأی گیری اخیر انجام شده، کارخاه هایی با کمتر از 50 کارمند دارای کارمندان راضی تری هستند. مشاغل کوچک ضررهایی شامل حقوق کم و امکانات پزشکی و بیمه ای کم یا صفر دارند. اما برای اکثر افراد این زیان ها با رضایت ناشی از فضای خوب کاری خنثی می شود. در مشاغل کوچک از افراد انتظار می رود تمام مهارت های خود را به نمایش بگذارند. آنها به راحتی می توانند ببینند چگونه کارشان روی تبلیغات شرکت اثر میگذارد و یا چگونه عمل آنها روی سود آوری شرکت موثر است.
مشاغل فامیلی؛
مردم اغلب فکر می کنند مشاغل کوچک، مشاغلی فامیلی هستند ولی در واقع مشاغل فامیلی می توانند کوچک یا بزرگ باشند ممکن است شغل فامیلی در اثر فعالیت کارآفرینانه به سرعت رشد کند یا اینکه رشد کندی داشته باشد.
برای دولت تعریضی برای مشاغل فامیلی وجود ندارد ولی اغلب این عنوان برای توضیح دادن شغلی که صاحب و مدیریت آن در دست افرادی است که با یکدیگر رابطه فامیلی دارند به کار می رود. اغلب این مشاغل مسیر اولیه خود را تغییر می دهند. یک نمونه آن کارخانه Kohler ، 125 سال پیش به عنوان مخترع وانهای حمام به سبک مدرن شناخته شد پس از آن کارخانه ساده او تبدیل به کارخانه ای با محصولات متنوع از جمله مبلمان، موتورهای کوچک و زمین های گلف می باشد. و هنوز هم بوسیله یک فامیل کنترل می شود و بسیاری از افرادی که با هم رابطه فامیلی دارند استخدام می کنند.
همانطور که در آینده خواهیم گفت فشارهای توسعه یک شغل می تواند یک استرس بزرگ برای کارآفرینان و افرادی که با ریا برای آنها کار می کنند ایجاد کنند. بویژه گره های کور در اینجا افزایش می یابند برخی مشاغل فامیلی با واگذار کردن مدیریت شروع کارشان به افراد با مهارت به این فشارها غلبه می کنند. فامیلی های دیگر به دنبال راههایی هستند که رشد شغلشان را همراه با کنترل مالکیت و مدیریت نگه دارند.
زندگینامه کار آفرینان موفق (1)_ بیل گیتس
ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس (BillGates) رئیس و موسس شرکت مایکرو سافت.در حال حاضر مایکروسافت با بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص ۲۵.۳ میلیارد دلار در پایان سال مالی ۲۰۰۱ یکی از موفقترین شرکتهای ایالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است بیل گیتس در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل امریکا متولد شد. گیتس از همان دوران کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد.گیتس تحصیلات ابتدای خود را در مدرسه عمومی پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد.در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان, یک ترمینال کامپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلن که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم مهارت داشت , بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوتر میگذراند.گیتس در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استیو بالمر که در حال حاضر رئیس قسمت اداری مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک نسخه از زبان BASIC را برای کامپیوتر MITS Altair طراحی کرد.بیل گیتس در سال ۱۹۷۵ به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن شرکت کوچکی بنام Microsoft با شعار "در هر خانه یک کامپیوتر" ایجاد کرد.مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط ۴۰ کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط ۲.۴ میلیون دلار در سال بود.در سال ۱۹۸۰ شرکت IBM برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که PC نام گرفت و کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند , بسازد و وارد بازار کند .IBM تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست و IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای سازگار با کامپیوترهای شخصی IBM تولید کند.کامپیوتر های جدید IBM از پردازنده های ۱۶ بیتی ۸۰۸۸ شرکت اینتل استفاده میکرد. بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل ۱۶ بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در کارگاه خانه خود یک کامپیوتر ۱۶ بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده ۱۶ بیتی نوشت که نام DOS ۸۶ را برای آن انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل DOS ۸۶ را با قیمت ۷۵ هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS ۸۶ را متناسب با کامپیوتر های شخصی IBM تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی ۱۶ بیتی ساختند. مایکروسافت این سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای شخصی IBM جای گرفتند و IBM درصدی از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی MS-DOS بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی Windows و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از ۹۵ درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده میکنند.درحال حاضر بیل گیتس با بیش از ۵۰ میلیارد دلار, ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است.او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است.گیتس زمانی که فقط ۱۹ سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد.او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد.گیتس در سال ۱۹۹۴ با ملیندا فرنج گیتس ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال ۱۹۹۶) و یک پسر (متولد سال ۱۹۹۹) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس کرد.هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن است.
ويليام هنري گيتس سوم مشهور به بيل گيتس (BillGates) رئيس و موسس شرکت مايکرو سافت.در حال حاضر مايکروسافت با بيش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص ۲۵.۳ ميليارد دلار در پايان سال مالي ۲۰۰۱ يکي از موفقترين شرکتهاي ايالات متحده امريکا و يکي از راهبران صنعت کامپيوتر بوده است بيل گيتس در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ در يک خانواده متوسط در شهر سياتل امريکا متولد شد. گيتس از همان دوران کودکي خود روحيه رقابت طلبي خود را نشان داد و سعي مي کرد تا در هر زمينه اي از دوستان خود پيش باشد.گيتس تحصيلات ابتداي خود را در مدرسه عمومي پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپيوتر آشنا شد.در آغاز يکي سالهاي تحصيلي مسئولان مدرسه تصميم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان, يک ترمينال کامپيوتر اجاره کنند و در اختيار دانش آموزان قرار بدهند. در اين هنگام بيل گيتس با کامپيوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سيزده سالگي اولين نرم فزار خود را که يک بازي ساده بود نوشت. گيتس به همراه دوست خود پل آلن که دو سال از گيتس بزرگتر بود و در زمينه سخت افزار کامپيوتر هم مهارت داشت , بيشتر وقت خود را به برنامه نويسي در اطاق کامپيوتر ميگذراند.گيتس در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استيو بالمر که در حال حاضر رئيس قسمت اداري مايکروسافت است آشنا شد. گيتس زماني که در هاروارد بود يک نسخه از زبان BASIC را براي کامپيوتر MITS Altair طراحي کرد.بيل گيتس در سال ۱۹۷۵ به همراه دوست دوران کودکي خود پل آلن شرکت کوچکي بنام Microsoft با شعار "در هر خانه يک کامپيوتر" ايجاد کرد.مايکروسافت انواع زبانهاي برنامه سازي را براي کامپيوترهاي مختلف توليد ميکرد. در آن زمان مايکروسافت فقط ۴۰ کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار ميکردند و کل فروش آن فقط ۲.۴ ميليون دلار در سال بود.در سال ۱۹۸۰ شرکت IBM براي اينکه از بازار کامپيوترهاي شخصي عقب نماند تصميم گرفت تا کامپيوتر خود را که PC نام گرفت و کامپيوترهاي امروزي نيز مبتني بر آن هستند , بسازد و وارد بازار کند .IBM تصميم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت ديگري بگذارد. اين بود که شاهين خوشبختي بر دوش مايکروسافت نشست و IBM قراردي با شرکت کوچک مايکروسافت بست تا نرم افزارهاي سازگار با کامپيوترهاي شخصي IBM توليد کند.کامپيوتر هاي جديد IBM از پردازنده هاي ۱۶ بيتي ۸۰۸۸ شرکت اينتل استفاده ميکرد. بنابراين مايکروسافت براي فروش زبانهاي برنامه سازي خود به يک سيستم عامل ۱۶ بيتي نياز داشت.در آن زمان شخصي بنام تيم پاترسون در کارگاه خانه خود يک کامپيوتر ۱۶ بيتي کوچک ساخته بود و براي آن يک سيستم عامل ساده ۱۶ بيتي نوشت که نام DOS ۸۶ را براي آن انتخاب کرده بود. بيل گيتس کليه حقوق سيستم عامل DOS ۸۶ را با قيمت ۷۵ هزار دلار بدست آورد. بيل گيتس و پل آلن سيستم DOS ۸۶ را متناسب با کامپيوتر هاي شخصي IBM تغيير دادند و امکانات بيشتري را به آن افزودن و از آن يک سيستم عامل قوي ۱۶ بيتي ساختند. مايکروسافت اين سيستم عامل را MS-DOS ناميد. MS-DOS برروي کامپيوترهاي شخصي IBM جاي گرفتند و IBM درصدي از فروش کامپيوترهاي PC خود را براي استفاده از MS-DOS به مايکروسافت مي پرداخت. و رفته رفته امپراتوري آقاي بيل گيتس بر روي MS-DOS بنيان نهاده شد. بعدها مايکروسافت با توليد سيستم عامل گرافيکي Windows و محصولات موفق ديگر گامهاي بزرگتري بسوي موفقيت برداشت.طبق آخرين آمار بيش از ۹۵ درصد از دارندگان کامپيوترهاي شخصي در سراسر جهان از محصولات مختلف مايکروسافت استفاده ميکنند.درحال حاضر بيل گيتس با بيش از ۵۰ ميليارد دلار, ثروتمندترين مرد دنيا شناخته شده است.او اين مقام را چندين سال است که حفظ کرده. يکي از دلايل موفقيت مايکروسافت به گفته خود گيتس استخدام افراد با هوش در اين شرکت است.گيتس زماني که فقط ۱۹ سال داشت مايکروسافت را مديريت ميکرد.او بقدري کار ميکرد که حتي گاهي چند روز محل کار خود را ترک نمي کرد و به همراه کارمندان خود بسختي برروي پروژه هاي مختلف و سفارش مشتريان کار ميکرد.گيتس در سال ۱۹۹۴ با مليندا فرنج گيتس ازدواج کرد که حاصل آن يک دختر (متولد سال ۱۹۹۶) و يک پسر (متولد سال ۱۹۹۹) بوده است.بيل گيتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندين موسسه خيره در سراسر دنيا تاسيس کرد.هم اکنون بيل گيتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سياتل ساکن است.
زماني که سر آشپز معروف گوگل ، چارلي آيرز Charlie Ayers ، معروف به شف چارلي، در سال 1999 در گوگل استخدام شد کارمند شماره 40 بود و تنها براي کمتر از 50 گوگلر غذا مي پخت اما در ماه مه 2005 که گوگل را - بمنظور تاسيس تعدادي رستوران زنجيره اي ارگانيک و با سرمايه و کمک مالي ميليون دلاري ساير کارمندان گوگل - ترک مي کرد براي بيش از 1500 نفر غذا سرو مي کرد.
تا زماني که در گوگل بود رابطه نزديکي با کشاورزان و دامداران منطقه بهم زد و همواره بهترين و سالمترين و تازه ترين ها را از آنها مي خواست ، جالب است :
تمام گاوها بايد فقط علف بخورند تا گوشتشان کم چربي باشد، تمام خوکها بايد عاري از نيترات باشند چراکه نيترات باعث سرطان مي شود، و تمام ماهي ها (ماهي براي رشد و بهبود کارکرد مغز انسان بسيار موثر و مفيد است) را بايد با قلاب و در حالت وحشي ( و نه با تور و گروهي ) صيد کنند تا مزه ي بهتري داشته باشد.
اين اواخر 5 کمک آشپز و 40 آشپز زيردستش بودند و خودش بيشتر اوقاتش را در دفترش و يا در ميتينگها و جلسات اداري صرف مي کرد.
اوايل که به گوگل آمده بود همه کارها از پختن نان تا تهيه منوها را به تنهابي انجام مي داد و حالا دلش براي آنروزها تنگ شده بود. روزنامه هاي مهم از جمله نيويورک تايمز و اکونوميست و صدها سايت و وبلاگ چارلي را مي شناسند و با او گفتگو کرده اند.
اهميت نقش چارلي در گوگل همتراز بالاترين مقامات مالي آن موسسه است. هزاران کارمند محلي و بين المللي گوگل متولد دورافتاده ترين نقاط دنيا هستند با انواع آلرژي ها و سليقه ها ، و شادابي فيزيکي و مغزي آنها اهميتي اساسي در پيشرفت مالي بيزينسي گوگل دارد بنابراين تلفيق درستي از تغذيه سالم و الگوريتم دقيق ، در تراز مالي هر شرکتي جواب مي دهد.
بويژه اينکه تمام غذاها و امکانات ورزشي ، پزشکي، مهد کودک، و غيره کارمندان گوگل کاملا مجاني است.
گوگل به کارمندانش اجازه داده تا 20 درصد از وقت کاري روزانه شان - و يا يک روز کامل در هفته - را به پروژه ها و کارهاي مورد علاقه خودشان، که ربطي به شغل شان ندارد، اختصاص بدهند تا فکرشان باز و رابطه شان با دنياي غير کامپبوتري بيشتر شود.
بهنگام حاملگي هم تا 75 درصد حقوق را به خانم ها مي پردازند. بطور کلي کار کردن در گوگل بيشتر شبيه زندگي غير رسمي در محيط دانشگاه و خوابگاههاي دانشجويي است.
مهندسين گوگل اجازه دارند در هنگام کار هرگاه دوست دارند کمي چرت بزنند تا مغزشان فرصت بيشتري براي مرور و تفکر داشته باشد.
مهندسين گوگل ماهانه تقريبا 1,043 kg مرغ و جوجه، 800 کيلو قهوه ، 250 کيلو پاستا ( ماکاروني و غيره)، و 60 کيلو حبوبات و گندم مصرف مي کنند.
تفريحات و مسابقه هاي ورزشي واليبال و غيره که باعث شادابي و تحرک بيشتر خون به مغز مي شود هم جزيي از سياستهاي هفتگي در گوگل است. يکي از اين ورزشها wetLand walk(پياده روي در جنگل و پارک) است.
مجتمع اصلي گوگل در Mountain View پنج کافه ترياي اصلي دارد و قرار است که 14 کافه ديگر هم ايجاد شوند. نهار در تمام آنها و صبحانه و شام در بعضي کافه ها مجاني سرو مي شود. کافه هاي اصلي شامل Charlie's Cafe (پيتزا، بيسترو، انواع پاستا و غذاهاي ايتاليايي ، انواع دسر و غذاهاي هندي پاکستاني و جنوب غربي دنيا ) ، No-Name Cafe (غذاهاي تند، انواع سالاد و ساندويچ، غذاهاي گوشتي و 20 نوع غذاي مخصوص گياه خواران)، No-Name Cafe (غذاهاي آسيايي)، Charleston Cafe (غذاهاي امريکايي معاصر)، و Cafe 150 (غذاهايي با اسانس و ادويه جات مليتهاي مختال که از مزرعه هايي در شعاع 150 مايلي اين کافه پرورش و تهيه مي شوند) است.
اين کافه ها روزانه در حدود 1500-2300 صبحانه و نهار و شبها 600-800 شام مجاني سرو مي کنند و 85 کارمند گوگل در انها حضور مي يابند و معمولا هم حدود 125درصد غذا تهيه مي شود ( يعني 25 درصد غذاي اضافه براي ويزيتورها و ميهمانها).
نهار را بين ساعات 11:30 - 2:30 سرو مي کنند که بيشترين طرفدار را دارد اما صبحانه و شام کمتر طرفدار دارد.(در خانه صرف مي شود).
بهنگام نهار تمامي کارمندان گوگل کنار يکديگر مي نشينند و تجربه ها و پروژه هايشان را با هم در ميان مي گذارند. اين باعث مي شود که همه از پروژه هاي آينده گوگل با خبر مي شوند و کمتر کسي است که بي خبر از تجارب و پروژه هاي ديگران باشد. جالب اينکه سرگي برين (يکي از دو بنيانگزار گوگل) گياهخوار است.
انبارهاي مخصوص سرشار از انواع و اقسام سبزيحات، ميوه، گوشت و مرغ و ماهي و ميگو و خرچنگ و دهها نوع ادويه جات از سراسر دنيا ، همگي تر و تازه و صد در صد اورگانيک و اکثرا پرورش يافته در مزارع نزديک لوکيشن گوگل در منطقه Mountain View (که باعث رونق اقتصادي آنها هم شده)، انواع و اقسام تنقلات (بادام و گردو و ...) و انواع مختلف شيرينيجان و حبوبات و دانه هاي گياهي تازه و ارگانيک ، و انواع سرکه هاي ۱۰-۱۲ ساله طبيعي و روغن گل آفتابگردان ، و خلاصه بيش از 200 نوع مختلف دستور پخت غذا، روزانه چند هزار کارمند گوگل را زير نظر خانم Amyjo Johnson متخصص تغذيه گوگل سرو مي کنند .
محيط کاري گوگل بيشتر شبيه مهد کودک هاست و غذاخوري هايش شبيه نوعي سازمان ملل .
Cafe150 به تنهايي روزانه 600 نفر را غذا مي دهد. همه چيز در گوگل طبيعي و ارگانيک است حتي صابون ها و محلول هاي ظرفشويي اش.
اينروزها نوع مخصوصي از چاي آرامبخش بنام kombucha هم در کافه ترياهاي گوگل طرفداران زيادي پيدا کرده که انرژي زا و تميزکننده هم هست. ...
تغذيه در گوگل ، بويژه بهنگام استخدام مهندسين کامپيوتر، نقشي استراتژيک و اساسي دارد:
بهنگام استخدام ، يک پکيچ recruiting kit مي دهند بنام " How to Care for Your Big, Wonderful High-Performance Brain ." (چگونه از مغز بزرگ و فعال تان مواظبت کنيد).
در سر ليست اين بروشور، توصيه هاي غذايي مهمي شده از جمله استفاده اکيد از غذاهايي که اسيد آمينه زياد دارند همچون ماهي آزاد ( mackerel ) و ماهي سمون ( salmon ) و گردو و سبزيحاتي که برگهاي سبز زياد دارند و روغن گل آفتابگردان (منوي کافه ترياهاي گوگل سرشار از اين نوع مواد غذايي است).
توصيه هاي ديگري هم مي کنند :
دوري از سرب و محيط هايي که سرب دارند (سرب بتدريج باعث از بين رفتن سلول هاي مغز مي شود)، و ، تکان دادن انگشت هاي پا (اينکار به فعال شدن و تحريک مغز کمک مي کند) اتفاقا به همين دليل است که اکثر کارمندان گوگل بهنگام کار دمپايي به پا مي کنند تا انگشتانشان را راحتتر تکان بدهند.
]
چكيده
اين مقاله در قالب يك پژوهش كتابخانهاي دلائل نقش هوش هيجاني در فرايند كارآفريني را جمعآوري و بررسي كردهاست. بر همين اساس 25 دليل براي اثبات لزوم توجه به هوش هيجاني در فرايند كارآفريني و ويژگيهاي كارآفرين ذكر شده كه عبارتند از:
1- كارآفريني منبع تضّاد هيجاني است. 2- كارآفرين نياز به حمايت ديگران دارد. 3- ريسك پذيري از جمله ضرورتهاي كارآفريني است. 4- كارآفرين بين حس استقلال طلبي و نياز بهوابستگيتعادل ايجاد ميكند. 5- انگيزه هاي كارآفرينانه عموماً ماهيت عاطفي دارند. 6 – توان تحمّل شكست و ناكامي دارد. 7 – كارآفرين خلّاق است. 8 – از قابليتهاي رهبري برخوردار است. 9- ميتواند ابهامات را تحمل كند. 10- از درك شهودي برخوردار است . 11- اميدوار است. 12- خوشبين است. 13 - در كار غرق ميشود. 14- خود انگيز است . 15- مايل است وضعيت موجود را تغيير دهد. 16- لذّتها وكاميابيها را براي بدست آوردن لذتها و كاميابيهاي بالاتر به تعويق مياندازد. 17- قادر است ميان اضداد وحدت ايجاد كند. 18- صادق است. 19- در كار قاطع است. 20- توانايي تفويض اختيار و مسئوليت را دارد. 21- انگيزه پيشرفت در او بالاست. 22- مسئوليتپذير است. 23-انعطاف پذيري دارد. 24 – خودآگاه است. 25- بخود عشق ميورزد.
مقدمه
هوش هيجاني داستاني نگفته در پس پديدةكارآفريني است (كروس،تراواگلون[1]2003). مككلهلند[2] فرايند كارآفريني را فراتر از شغل و حرفه و يك شيوه زندگي تعبير مينمايد به طوري كه خلّاقيت و نوآوري، عشق به كار و تلاش مستمر، پويايي، مخاطرهپذيري، آيندهنگري، ارزش آفريني، آرمانگرايي، فرصتگرايي، نياز به پيشرفت، مثبت انديشي، زير بنا و اساس زندگي كار آفرينانه ميباشد. در اين زندگي شكست مفهومي نداشته و بعنوان پلّهاي براي بالا رفتن، موقعيتي براي آموختن، تصور ناقصي از واقعيت، ابهامي كه در هدف وجود دارد و واقعهاي كه هنوز فوايد آن تبديل به سود نشده شناخته ميشود (صمد آقايي، 1377). خصوصّياتي همچون جستجو به دنبال فرصتها، به جان خريدن خطرات، و اصرار در تحقّق ايدهها در مجموع ديدگاه خاصي را تشكيل ميدهند كه كارآفرينان را به تصوير ميكشد (دانلد اف، ريچارد ام. ترجمه عامل محرابي،1383). در اين ديدگاه كارآفرينان عبارتند از: افرادي كه مهارتهاي عاطفيشان به خوبي رشد يافته، از زندگي خويش خرسندند، كارآمد بوده و عاداتي فكريشان از آنها افرادي موّلد و كارآمد ميسازد؛ افرادي كه نميتوانند بر زندگي عاطفي خودتسلّط داشته باشند، درگيرشان در كشمكشهاي درونيمانع تمركز و تفكّر روشن در كار ميشود (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
هوش هيجاني به عنوان عاملي مهم براي موفقيت در محل كار شناخته شده است. كارآفرينان كساني هستند كه در محل كار خود فراتر از هنجار و عرف ميدرخشند و در كار از ديگران پيشي ميگيرند (تراواگلون، 2003).
مباني نظري
بار- اون[3] (2000) هوش هيجاني را مجموعهاياز تواناييهاي غير شناختي، توانشها و مهارتهايي تعريف كرده است كه بر توانايي رويارويي موفّقيت آميز با خواستهها، مقتضيات و فشارهاي محيطي تأثير ميگذارد (به نقل ازسياروچي وهمكاران،ترجمه نوري ونصيري،1383).
وي سينگر[4] هوش هيجاني را هوش به كارگيري عاطفه و احساس در جهت هدايت رفتار، افكار، ارتباط موثر با همكاران، سرپرستان، مشتريان و استفاده از زمان در چگونگي انجام دادن كار براي ارتقاينتايج تعريف ميكند (وي سينگر،2000/ نقل از خائف الهي،دوستار،1382).
مؤلّفههاي هوش هيجاني بر اساس ديدگاهبار- اون
1- خود آگاهي هيجاني5(ES)
2- جرأت ورزي6 (AS).
3- عزّتنفس7(SR).
4-خود شكوفايي8(SA)
5- استقلال9(IN)
6- همدلي10(EM).
7- روابط ميان فردي11(IR)
8- مسئوليت پذيري اجتماعي12(RE)
9- حل مسأله13(PS)
10- واقعيت سنجي14(RT)
11- انعطاف پذيري15(FI)
12- تحمّل تنش16(ST).
13- كنترل تكانه17 (IC)
14- خوش بيني18 (OP)
15- نشاط19 (HA).
دلائل ضرورت توجه به هوش هيجاني در فرايندكارآفريني
1-كارآفريني منبع تضّاد هيجاني است:
براي كارآفرين كه فعّاليت اقتصادي منحصر به فرد خود را در عمل آغاز ميكند، اين تجربه مملو از اشتياق، عجز و ناكامي، اضطراب و كار سخت است (هيسرچ و پيترس،ترجمه فيض بخش و تقيياري، 1383). از آنچه در بالا ذكر شده ميتوان دريافت كه كارآفريندر طول فرايند كارآفرينيبا تضّادهاي هيجانيفراوانيروبرو ميشود،از يك سو اشتياق و از سوي ديگر عجز و ناكامي و اضطراب.پس چنانچه از لحاظ خودآگاهي هيجاني قوي نباشد نميتواند منابع اشتياق و يا عجز ناكامي را شناسايي نمايدودر نتيجه احتمال موفّقيت او بسيار كم ميشود. از سوي ديگر فردي كه از خودآگاهي هيجاني بالايي برخوردار باشد با شناسايي منابع اشتياق و تجزيه و تحليل عوامل،از اين نيرو همانند يك عاملي جلو برنده استفاده كرده،منابع اضطراب و ناكامي را از قبل شناسايي و با برنامه ريزي نقش اين عوامل را كاهش ميدهد.
2-كارآفرين نياز به حمايت ديگران دارد :
الف- حمايتهاي معنوي و روحي
براي هر كارآفرين لازم است تايكشبكه پشتيباني روحي متشكل از خانواده و دوستان داشته باشد. اغلب كارآفرينان اذعان دارند كه همسرانشان قويترين پشتيبان آنها بودهو امكان صرف زمان بيشتربر فعّاليتهاي كارآفرينانه جديدشان فراهم آوردهاند. دوستان نيز در شبكه پشتيباني روحي نقش كلّيدي دارند ( هيسرچ و پيترس،ترجمه فيض بخش و تقيياري،1383 ).
ب- حمايتهاي تخصّصي
كارآفرين در آغاز فعّاليت كارآفرينانه نوپاي خود علاوه بر تشويقهاي روحي به راهنمايي و مشورت نيز نياز دارد. ممكن است يك استاد، همكاريدر يكمؤسسهتجاري يابرخي ازآشنايان اين راهنمايي را بر عهده گيرندكه مجموعاً شبكه پشتيباني تخصّصي را تشكيل مي دهند. (هيسرچ و پيترس، ترجمه فيض بخش و تقيياري،1383).
ج- حمايت شبكه غير رسمي
شاهراه جلب حمايت ديگران عواطف است و از كانال عواطف است كه ميتوان نظر ديگران را با رضايت خاطر به همكاري جلب نمود.اين امر مستلزم دركوهمدليبالايياست.چنانچه فردي از عواطف خود آگاه نباشد چه بسا عواطفشخود تبديل به مانع بزرگي براي دستيابي به اهداف شوند. رابرت كلي و ژانت كاپلان[20]براي شناختعاملمتمايزكنندهافرادموّلدوكساني كه فقط درسطح متوسط كار ميكنند،از مديران و كاركنان خواستند از10 تا 15درصد مهندساني را كه مانند ستاره در محيط كار برجسته بودند معرفي كنند. پس از انجام مصاحبههاي دقيق و مفصّل تفاوتهايي اساسي در راهبردهاي دروني و ميان فردياي كه «ستارگان» از آن طريق كارشان را پيش ميبردند، ظاهر شد. يكي از مهّمترين تفاوتها تواناييايجادرابطهاي صميمانه با شبكهاي از افراد صاحبنظر بود. كارهاي افراد برجسته به اين دليل راحتتر پيش ميرود كه آنان وقت خود را صرف برقراريارتباطصحيحبا افرادي ميكنند كه ممكن استبتواننددر شرايط سخت به عنوان بخشي از يك گروه غير رسميكه سريعاً در دسترس خواهند بود،براي حل مشكل يا رفع بحران از آنها استفاده كنند. وجود شبكههاي غيررسمي براي حل مشكلات غيرمنتظره ضروري است. تحقيقي كه دربارهاين شبكهها انجام شد نشان ميدهد «تشكيلات رسمي براي رويارويي آسان با مشكلات قابل پيشبيني به وجود آمدهاند. اما در هنگام رويارويي با مشكلات غيرمنتظرهاغلبتشكيلات غيررسمي به كار ميآيند. شبكه پيچيدهاي ازپيوندهاي اجتماعي درمواردي كه همكاران با يكديگرتماس برقرار ميكنند شكل گرفتهو شگفتآور اين كه با گذشت زمان به عنوان شبكهاي ثابت مستحكم ميگردد. شبكههاي غيررسمي كه از كارايي زيادي برخوردار باشنددرازاياينكهتمام اقداماتلازم را انجام دهند به صورت ميانبر و ضربدري به نتيجهي مورد نظر خود دست پيدا ميكنند. ستارگان يك تشكيلات معمولاً كساني هستند كه با تمام شبكهها اعم از ارتباطي، تخصصي يا مبتني بر اعتماد، پيوندهاي مستحكمي دارند (گلمن،ترجمه پارسا،1382)
3-يكي از ويژگيهاي كارآفريني توانايي ريسك پذيري است
بروكهاوس پس ازانجامتحقيقات خود، مخاطره پذيري را اينگونه تعريف ميكند: (( احتمال دريافت پاداش در نتيجه موفّقيت فعّاليت پيشنهادي (ايده يا طرح) كه شخص قبل از اين كه خود را در معرض پيامدهاي ناشي از شكست قرار دهد، آن را تعيين مي نمايد.)) ( احمد پور،1380). برايشروعهر نوع فعّاليت اقتصادي شايد درصديريسك پذيري لازم باشد. امّا در فعّاليت كارآفرينانه، خصوصاًاز لحاظ اجتماعي و رواني،مصاديق ريسك پذيري بيشتر است. به عبارت ديگرميتوان گفتيك كارآفرين از آبرو و اعتبار خويش مايه ميگذارد.خطرپذيري يا ريسك نقش مهّمي در كاميابي بازرگاني دارد. ريسك پذيري از ويژگيهاي هوش عاطفي به شمار ميرود. عقل و هوش منطقي به قدرت استدلال كمك ميكنند امّا توانايي پيشبيني پيامدهاييكتصميم تنها از هوش هيجاني برميآيد. دانشمندان به اين نتيجه رسيدهاند كه از طريق هوش منطقي ميتوان به استخدام درآمد (ويا فعّاليت اقتصادي را شروع كرد) امّا تنها از طريق هوش هيجاني ميتوان در شركتي دوام آورد، رشد كرد و به كسب درآمدبيشترو مقامهاي بالاتررسيد (كوپر،ترجمه عزيزي،1377).
4- ايجاد تعادل بين حس استقلال طلبي و نياز به وابستگي
عموماً كارآفرينان افرادي هستند كه ميخواهند كار را به شيوه خودشان انجام دهند و كار كردن براي ديگران برايشان دشوار است (هيسرچ و پيترس،ترجمه فيض بخش و تقيياري،1383).كانجر و لپتيرمن (1984) معتقدند افراد خلّاقبه استقلال و عدم همنواييبا ديگرانتمايل داشتهو در مواردي كه دستورهايي بر خلاف ميل و يا اعتقادات خود دريافت ميكنند تمايل دارند از آن سرپيچي نمايند (آقايي،1377). از طرف ديگر كارآفرين نياز به حمايت داشته و حتيممكن است در مواردي اين امربا نياز به حمايت از جانب ديگران تداخل پيدا كردهو باعث ايجاد تضّاد عاطفيگردد. كارآفرين بايد توانايي بالايي در مديريت عواطف داشته باشد تا بتواند بين ميل به استقلال و نياز به حمايت ديگران تعادل برقرار كند.
5-انگيزههاي كارآفرينانه عموماً ماهيت عاطفي دارند
از جمله اين انگيزهها عبارتند از:استقلال طلبي، كسب ثروت،رضايت شغلي، توفيق، فرصت پيشرفت و غيره (هيسرچ و پيترس،ترجمه فيض بخش وتقيياري،1383).انگيزههاييكه يك فرد را وادار به فعّاليت كارآفرينانه مينمايداغلبهيجاني بودهو چنانچه فرد از لحاظ هيجاني به مرحله پختگي نرسيده باشد و به نوعي از لحاظ هيجاني هوشمند نباشد احتمال شكستشخيلي بيشتر است در حاليكهاحتمال موفقيتفردي با هوش هيجاني بالابيشتر خواهد بود.
6- تحمّل شكست و ناكامي
يكي از مهّمترين عواملي كه افراد را از دستيابي بهآن چه كه به راستي برايشان مهّم است باز ميدارد ترس از شكست است نه حتّي خود شكست (اسميت،ترجمه هدايت،1382).تنها كساني به موفّقيتهاي بزرگ دست مييابند كه شهامت قبول شكستهاي بزرگ را داشته باشند. (جان كندي[21]به نقل از كوپر، ترجمه عزيزي، 1377). پذيرش شكست، قد خم نكردن در مقابل آن، سر پا ايستادن و ادامه فعّاليت جهت رسيدن به موفّقيت و لو با سبك و شيوهاي ديگر از ويژگيهاي افراد كار آفرين است.وقتي زندگي يك كارآفرين را بررسي ميكنيد با تاريخچهاي از شكستها و ناكاميها روبرو ميشويداما كارآفرين هيچگاه نا اميد نشده و در واقع قانون شكست را از قوانين جاري بازي ميداند پسخيلي راحت با آن كنار ميآيد. به عقيدة وينستون چرچيل[22]: موفّقيت يعني از شكستي به شكستي ديگر رسيدن بدون اين كه از اشتياق فرد كاسته شود. (به نقل از كوپر،ترجمه عزيزي،1377). در زندگي كارآفرينانه شكست مفهومي جز «موقعيتي براي آموختن»، «تصوير ناقصي از واقعيت»، «ابهامي كه در هدف وجود دارد» و «واقعهاي كه هنوز فوايد آن تبديل به سود نشده» ندارد (اعرابي،1381).