مقدمه:
در این مجال به کار مطالعه و تدوین آثار و مجموعه های قابل طرح در موزه پرداخته شده ، ناگفته نماند که بدین لحاظ سعی شده بیشتر به مباحث نظری ایجاد یک موزه شهر و حکمت و فوائد وجود آن در یک شهر می پردازیم .
تشکیل مجموعه ی موزه در سه مرحله انجام می گیرد :
1- برنامه ریزی ، 2- گرد آوری و غنی سازی ، 3- مدیریت و راهبری مجموعه .[1]
در طرح مورد نظر (طرح احداث موزه شهر دماوند) ، برنامه ریزی مفصل مجموعه انجام شده است ، به دو مرحله ی گردآوری و غنی سازی ، و مدیریت و راهبری مجموعه نیز بصورت کلی بیان شده است ، چراکه تنها در صورت وجود یک موزه می توان به خرید یا گردآوری برخی اشیاء یا مجموعه ها پرداخت و آن را راهبری کرد ولی در حد ممکن مباحث مربوط به این بخش پیش بینی و پاسخگویی شده است .
یک موزه در درجه ی اول در خدمت جامعه ی خود است و موزه ای با عنوان موزه ی شهر دماوند باید در ابتدا رغبت شهروندان خود را به بازدید برانگیزد ، در غیر اینصورت به موزه ای ایستا تبدیل می شود که در برابر نیازها و فعالیتها ی فرهنگی و آموزشی شهر خود تسلیم شده است .
ناگفته پیداست که پرداختن به مباحث تئوری همراه با توصیف عملی کار ملموس شده و این هر دو با هم است که یک موزه کامل را تشکیل داده و حامل پیام موزه به بازدیدکنندگان می شود .
در این مبحث شرایط ایده آل برای تأسیس یک موزه در نظر گرفته شده است ، چه بسیارند موزه های مهم و مطرح ایران که فاقد بخشی از این امکانات یا تأسیسات خاص هستند و عملکرد مطلوب و مورد نیاز را در جامعه ی مورد نظر ندارد ، چنانچه به بخش موزه اولوژی توجهی نشود بعد از مدت زمان کوتاهی مجموعه ی موزه ، به مجموعه ای از اشیاء تبدیل می شود که بی هدف در مکان موزه قرار گرفته اند و تنها وجه مشترک آنها نگهداری این آثار در یک مکان واحد است .
همان طور که انتظار می رود برای ارائه ی یک طرح آموزشی جامع (که تحت عنوان سناریوی موزه یا نمایشگاه از آن یاد می شود) ، یک فرد به تنهایی قادر نخواهد بود طرح نمایشگاه را در قالب آموزشی پیاده کند و این کار نیازمند کار گروهی است . گروه کاری می تواند شامل افراد زیر باشد :
1-کارشناسان موضوع ، 2- سیاستگذار نمایشگاه ، 3- طراح .
البته می توان به این سه نفر اصلی آموزشیار ، مرمتگر ، محقق ، نویسنده ، نظرسنج ، هماهنگ کننده یا دبیر طرح را هم اضافه کرد .[2] (موزه و نمایشگاه، مجله موزه هاش؟ ص49)
بنابراین چنانچه در این پژوهش نقص و کوتاهی وجود دارد امیدوارم با راهنمایی اینجانب ، مشکلات و کمبودهای احتمالی رفع گردد . البته با توجه خاص جناب آقای پازوکی و دقت ایشان بسیاری از نواقص تا حد ممکن رفع شده است . در اینجا لازم است از زحمات و راهنمایی های بی دریغ استاد راهنمای بزرگوارم آقای پازوکی و حوصله ایشان در توضیح سلسله مراتب کار ، تشکر و قدر دانی ویژه داشته باشم .
در پایان از تمامی اداراتی که اینجانب را در تکمیل اطلاعات مورد نیازم کمک و راهنمایی نمودند تشکر می نمایم . اداره حفاظت محیط زیست دماوند ، اداره منابع طبیعی و آبخیزداری دماوند ، اداره جهاد کشاورزی و دامداری دماوند ، فرمانداری دماوند ، ادره فرهنگ و ارشاد دماوند ، اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری دماوند .
چیستی موزه:
موزه نامی کهن است که از اندیشه های باستان به یادگار مانده است . بررسی ریشه و مشتقات باستانی این واژه باستانی از مفاهیم بسیاری پرده برمی دارد .
موزه واژه ای هند و اروپایی از تبار هلنی است . صورت هلنی آن تو-موسیون (To-Mouseion) یا موسیون (Mouseion) است . موزه در عصر کلاسیک که به معنای حقیقی خود بود ، به نیایشگاه یا پرستشگاه موسها یا موزها می شد . بنابراین تو- موسیون یعنی پرستشگاه موسها یا درست تر ، معبدی که منسوب و متعلق به موزها بود .[3] (موزه دیروز امروز فردا ص 41) موزها الهه های هنر و صنایع در اساطیر یونان باستان بودند .[4] (موزه داری ص3)
در حوالی دهه ی 1290 ه.ق کلمه ی "موزه" از زبان فرانسه به زبان فارسی راه یافت .[5] (موزه داری ص3)
تعریف جامع ایکوم از موزه :
جامعترین تعریف موزه را ایکوم (شورای بین المللی موزه) در بند 3 و 4 اساسنامه خود چنین ارائه داده است : "موزه مؤسسه ای است دائمی و بدون اهداف مادی که درهای آن به روی همگان گشوده است و در خدمت جامعه و پیشرفت آن فعالیت می کند . هدف موزه ها تحقیق در آثار و شواهد بر جای مانده انسان و محیط زیست او ، گردآوری ، حفظ و بهره وری معنوی و ایجاد ارتباط بین این آثار ، بویژه به نمایش گذاردن آنها به منظور بررسی و بهره وری معنوی است ."
علاوه بر این ایکوم موارد مشروحه ی زیر را نیز مشمول تعریف یاد شده تشخیص می دهد :
مؤسسات حفظ و نگهداری و تالارهای نمایشی که پیوسته به و سیله کتابخانه ها و مراکز بایگانی نگاهداری و تأمین می شوند .
اماکن و آثار باستانی ، طبیعی ، مردم شناسی ، و تاریخی ای که به علت فعالیت در زمینه های گردآوری ، حفظ و نگهداری و نمایش آثار باستانی دارای اهمیت می باشند .
مؤسساتی از قبیل باغ های حیوان شناسی و گیاه شناسی و نمایشگاه جانوران زمینی و موجودات آبزی و . . . که نمایشگر نمونه های موجودات زنده می با شند .
ذخایر طبیعی .
مراکز علمی و نمایشگاه های فضایی
تاریخچه ی موزه در ایران :
وظایف موزه ها در گذشته:
اماکن به اصطلاح موزه ه ای در دیروز (اماکن مذهبی- اعتقادی) نگهداری نشانه های رمزگونه ی اصلی مرتبط با حیات انسان ها را ، که در حقیقت حافظه ی خاطره های ازلی بودند ، به عهده داشتند و نهادهای مذکور وظیفه ی یادآوری حقیقت و تذکر ارزش ها را به آدمیان بر عهده داشتند ؛ عمل موزه داری و تفکر موزه ای ناخود آگاهانه و بدون شناخت و تسلط تحلیلی – عقلانی بر موضوع صورت می گرفته است .[6] (موزه دیروز امروز فردا ص 59
وظایف موزه ها در امروز :
موزه در حال حاضر جدا از این دوران و ماهیت آن نیست ، بلکه برآمده از آن و وابسته به ویژگی های آن است .[7] ( موزه دیروز امروز فردا ص63) چون امروز – در معادل دورانی خود – روزگاری سر تا سر تغییر و تبدیل است ، تعریف ها نیز ثابت و برای مفهومی کلی جامع نیست تا بتوان آن را مرجع قرار داد ، آن هم برای پدیده ای چون موزه که چندگانه شده است .[8](موزه دیروز امروز فردا ص63)
هم اکنون از وظایف یک موزه ی کاملاً مجهز این است که مطالب مورد نیاز هر بازدید کننده ای را فراهم آورد . این مطالب باید شامل آگاهی های بدست آمده باشند . در این زمینه کارت پستال ، عکس ، کتاب ، مصور برای کودکان ، کتاب های راهنما با مطالب و تصاویر مناسب به همراه نقشه ها و طرح ها برای بازدیدکنندگان کلی ، و کاتالوگ هایی با شرح جزئیات ، کتب و رساله های تخصصی مناسب برای کارشناسان ضروری است .[9] (موزه و وظایف آن، دوگلاس. آ. آلن ترجمه: عبدالرحمن اعتصامی صدری ص49)
موزه شهر دماوند نیز مانند هر واحد ، مؤسسه و موزه فرهنگی دیگری لازم است که از خط مشی و سیاست مشخصی برای فعالیت های خود در ارتباط با گروه های اجتماعی و انجمن ها و نیز پذیرش معلولین برخوردار باشد . موزه و مؤسسه باید در تمامی سطوح راه های ارتباطی با اطراف خود ایجاد نماید و بپذیرد که مسئولیت مدیریت میراث فرهنگی و انجام فعالیت های فرهنگی به گونه ای با هدف تسهیل شرایط دسترسی عامه ی مردم به اشیاء و مجموعه ها بر عهده ی اوست .[10] (موزه ها ش27،ص59 تجربه ی فعالیت در واحد گروه های اجتماعی خاص، دایانا فاینلی، مترجم: رضا مصطفی زادگان صص55تا 59)
کارکرد موزه :
موزه ی امروز وابسته به زمان است و می کوشد تا با گذر از اکنون ، زمان را در مقاطع مختلف دریابد ؛ و در نهایت ، اکنون خود را با تکیه بر همان گذشته ها بسازد . نگرش موزه نگرشی تکاملی است . موزه مفهوم و پدیده ای است که هدف از آن دریافت حرکت تکاملی جهان است .
موزه با رشد روشنگری و رسیدن به مدرنیته نظام و ماهیتش متحول می شود ، از موقعیتی مکانی به پدیده ای مفهومی تبدیل می شود . موزه دیگر فقط ابزار نیست ؛ نگرشی عمیق است که روز به روز عمیق تر می گردد . موزه از سطح میانجیگری میان انسان و شیء دور و پدیده ای می شود که در اندیشه و شرایط نگرش انسان تحول ایجاد می کند .
این جایگاه وضع پیچیده ای برای موزه پدید می آورد ، وضعی که دیگر در آن موزه فقط دارای یک کار ویژه نیست ، بلکه همزمان چند کارکرد دارد . این وضعی استثنایی است که از موزه پدیده ای تعاملی ساخته که هم اثر می گیرد و هم اثر می گذارد .
موزه قالبی چند وجهی است . این پدیده از وجوه مختلف مدرنیته نتیجه می شود ؛ اما این وجوه مختلف در موزه تقاطع می یابند . موزه در ذات خود شامل همه ی ابعاد مدرنیته ، اعم از فرهنگی و علمی و صنعتی و سیاسی است .
موزه هم محصول دوران و عالم جدید است و هم امکانی است برای دریافت عالم جدید .[11] (موزه دیروز امروز فردا صص12و13)
موزه های شهری :
همواره مناسب ترین روش برای طبقه بندی موزه ها بر اساس مجموعه ی موزه می باشد . موضوع مجموعه یا آنکه از چه دیدگاهی به آثار تشکیل دهنده ی آن نگاه شود مبنای این طبقه بندی قرار می گیرد ، زیرا ماهیت آثار و اندیشه های وابسته به آن است که اهداف و فعالیت های موزه را تعیین می کند .
از آنجا که موزه های شهر و یا موزه های منطقه ای و محلی دارای چند مجموعه اند و زمینه ی فعالیت آنها گوناگون می باشد ، در طبقه موزه های عمومی جای می گیرند .
موزه ی منطقه ای بنابر تعریف کمیته ملی ایکوم موزه ای می باشد که فعالیت فرهنگی آن در منطقه ای نسبتاً وسیع است که یک واحد طبیعی ، فرهنگی و اقتصادی یا اجتماعی را تشکیل دهد .[12] (موزه داری نوشین دخت نفیسی ص34)
لزوم احداث موزه شهر دماوند:
همواره نخستین وظیفه یک بنیان گذار موزه این است که روشن سازد ابتکار عمل وی پاسخگوی یک نیاز کلی و آینده مؤسسه اش مورد اطمینان است .[13]
هویت فرهنگی – تاریخی شهر دماوند بصورت محسوس و ملموس و شماتیک باید در دسترس عموم مردم دماوند قرار گیرد .
دماوند به عنوان یکی از شهرهای اطراف تهران که دارای شهرکهای مسکونی متعدد در اطرافش است و بخشی از جمعیت سرریز تهران را در خود جای می دهد ، احداث موزه می تواند در رشد فرهنگی آنها مؤثر باشد .
نزدیکی شهر دماوند به تهران و داشتن تواناییهای آب و هوایی و گردشگری میتواند به عنوان یکی از شهرهای اقماری تهران بخشی از اوقات فراغت مردم تهران را پر کند .
داشته های غنی تاریخی – فرهنگی دماوند قابلیت احداث یک موزه وسیع و پر بار را دارا است .
با احداث موزه در دماوند می توان در یک مکان سر بسته و محدود چهره ی اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، تاریخی و . . . را در معرض معرفی قرار داد
با احداث موزه در دماوند می توان در یک مکان سر بسته و محدود چهره ی اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، تاریخی و . . . را در معرض معرفی قرار داد .
نام دماوند :
دماوند ، نام بلندترین قله ی سلسله جبال البرز و نیز نام شهری است که در دامنه ی جنوبی این قله واقع شده است . "شهر دماوند" در گذشته به معنی "مملکت دماوند" بکار می رفته و نام شهر یا روستایی نبوده بلکه در مفهوم "قلمرو" و سرزمینی بوده که شهرها و روستاهای متعددی را شامل می شده است . این نام به پهلوی در کارنامه ی اردشیر بابکان بصورت دُنباوند Dunbawand ودر کتیبه های دوران ساسانی چون کتیبه ی شاپور اول در نقش رستم فارس و کتیبه ی نرسی در پایکولی به صورت دومباوند Dumbawand و در نامه ی تنسر و شهرستان های ایران و نیز ایرانشهر کتاب جغرافیای موسی خورنی دُمباوند آمده که در واقع تغییر یافته ی نام پهلوی آن است .
این نام در منابع فارسی و عربی دوران اسلامی به صورت ضم دال دُنباوند و فتح دال دَنباوند و دَباوند و دَماوند آمده است .
بدین ترتیب این نام قبل از اسلام و تا مدتی بعد از آن به ضم دال دُمباوند ، دُنباوند بوده و در قرون اسلامی آن را با فتح دال دَنباوند و رفته رفته دَماوند ثبت کرده اند ، که با نام پهلوی آن
مطابقت دارد . اکنون نیز نام کوه و شهر با فتح دال دَماوند معروف است .
این نام از دو جزء ترکیب شده ، دُم یا دَم + آوند یا دُما یا دَما + وند . نام های دُمباوند و دُنباوند و دَنباوند نیز از دو جزء ترکیب شده است ؛ دُمب dumb یا دُنب dunb یا دَنب danb به علاوه آوند avend یا وَند vand . در هر صورت این نامها از لحاظ معنایی برای کوه دماوند ، تفاوتی با یکدیگر ندارند .
دَم dam یا دَنب ، همان دَم زبان پهلوی از مصدر دفتن daftan به معنی تف و گرما یا بخار و گاز است و آوند به معنی ظرف می باشد . وند نیز پسوند نسبت است و در زبان فارسی باستان ، فراوان بکار رفته مانند ورجاوند varc a vand با شکوه و به معنی "دارنده ی ارج" می باشد . بدین ترتیب می توان گفت به معنی ظرفی است که دارای تف و گرما یا بخار و گاز باشد و به همین علت آن را به قله ی بلند البرز که زمانی آتشفشانی بوده اطلاق کرده اند . درباره ی اطلاق این نام به کوه به معنای فوق شکی نیست ولی درباره ی چگونگی این نام به شهر احتمالات زیر را می توان مطرح کرد :
این نام به صورت ضم دال دُماوند در میان روستاییان منطقه رایج بوده و در لهجه ی مازندرانی نیز "دُمب" دُمال ، دُمبال و دنبال به معنی پشت و دنبال می باشد . یاقوت در معجم البلدان داستانی درباره ی نام شهر آورده است که : "تنها به این دلیل دنباوند نامیده شده است که فریدون هنگامی که ضحاک را دستگیر کرد ، ارماییل را که آشپز ضحاک بود خواست بکشد ، گفت : ای پادشاه عذری دارم ، او را به غار آورد و ساخته ی خود به او نشان داد و فریدون آن را پسندید ، پس به او گفت : برای من غذایی قرار بده که در آن حبوبات و گوشت نباشد و وی برای او غذایی درست کرد که در آن گوشت و حبوبات نبود و از دنبه بود ، فریدون به او گفت : "دُنباوندانی" یعنی دنبه را پیدا کردی . آن کوه را به این نام نامیدند و رفته رفته دُماوند کردند".
دو نکته در داستان فوق دیده می شود و آن تلفظ کلمه با ضم دال است که هنوز هم در میان روستاییان منطقه رایج است و نیز کلمه ی "دُنبه" به معنای پشت و دنبال در میان روستاییان منطقه است . "وند" علاوه بر "دارندگی"در آخر اسمهای خاص و امکنه نیز می آید مانند نهاوند ، میناوند ، گیلاوند و نیز به معنای "نهاد" یا "واقع شده" است ، و به همین معنی فراوان استفاده شده است . "وند" vand ماضی "وندن" است که در زبان های ایران باستان به معنای "نهادن" "واقع شدن" و "ایستادن بر جایی" است . پس "وند" که ماضی آن است به معنی "واقع شدن" یا "ایستادن بر جایی" می باشد .
بدین ترتیب درباره ی اطلاق این نام به شهر شاید بتوان احتمال داد که دُ مب ، دُمبال ، دُنب ، دُما ، و دَما به غلاوه آوند به معنی شهری است که دنباله ی ظرف یا دنباله ی کوه داقع شده است . پس بر اساس این احتمال میتوان گفت که دماوند برای کوه به معنای ظرف آتش یا دارنده ی آتش یا بخار وگاز و دماوند برای شهر به معنای دنباله ی ظرف یا دنباله ی کوه واقع شده می باشد . اما احتمال اینکه نام کوه ، به جهت مقام و اهمیت اسطوره ای که دارد به شهر دماوند در مفهوم "قلمرو" و "سرزمین دماوند" که شامل شهرها و روستاهای متعدد بوده اطلاق شده باشد ، بسیار قوی تر بنظر می رسد .
درباره ی این نام کسروی عقیده دارد که دماوند و نهاوند هر دو از دو کلمه ترکیب یافته و در آخر شریک و یکسان می باشند ، بعلاوه در نامگذاری این دو آبادی دوری و نزدیکی آنها را نسبت به جایی یا شهری میزان گرفنه اند و آنچه را که نزدیک بوده نهاوند و آن دیگری را دماوند گفته اند و "نها" یعنی "پیش و روبرو" و "دُ ما" یعنی پشت و دنبال . بنابر این نهاوند یعنی "شهر و آبادی یا قلعه ایستاده در دنبال و پشت" ، و شاید این نامها را کاروانیان که از شاهراه روزگار باستان می گذشتند ، قله ی نزدیکتر را "نهاوند" و آن دیگری را "دماوند" گفته اند .
در این مورد مسعود نصرتی اینطور عقیده دارد که : "درباره ی نظر فوق دو سؤال پیش می آید ، یکی اینکه کاروانهایی که بین ایران و عربستان رفت و آمد می کردند، به چه دلیل عربستان را مآخذ گرفتند ؟ و دوم اینکه اگر کاروانیان عرب بودند ، چرا نام عربی بر آن نگذاشتند ؟ در حالی که این نام ریشه ی زبان باستانی دارد . چنانچه خوسته باشیم نظر کسروی با بپذیریم ، آن را باید به صورت زیر اصلاح کرد.
شاید اقوامی که بین این دو کوه ساکن بودند، به علت اینکه در یک نقطه ی جغرافیایی خاص در میان این دو کوه سکونت داشتند، آنچه را که پیش روی آنان بوده ، "نهاوند" و اآنچه را که پشت و دنبال آنها واقع شده بود ، دماوند نام گذاشتند . جایی را که خورشید طلوع می کرده "پیش و روبرو" دانسته اند و بنابر این لفظ "نها" به اضافه ی "وند" را بکار برده اند و جایی که خورشید غروب می کرده ، "پشت و دنبال" به حساب آمده و لفظ "دُ ما" به علاوه ی "وند" را بدان اطلاق کرده اند و رفته رفته این نامها برای شهرهای مزبور استفاده شده است ."
بنابر عقیده ی Paul Schwarz و ولادیمیر مینورسکی این اسم از کوچ کردن میان دو منطقه بوجود آمده است .
ویلهام ایلرز نیز نام دماوند را مورد بررسی قرار داده و از ابتدای دوره ی ساسانی شواهدی را آورده که دنباونت Dunbavant یا دنباوند به معنای "کوه چند منظره" یا "کوه چند قیافه" “the mountain of many face” بوده است . این کوه در زبان های یونانی و ارمنی و پس از آن در ترجمه های عربی به شکل مثلاً دُمباوند Dombavend نام گرفته بود . آیلرز سپس توضیح می دهد که پس از اخذ اشکال مختلف در این میان (از جمله دنباوند در لهجه محاوره ای) شکل دَماوند توسط فردوسی آورده و ثبت شد و ریشه donb کنار گذاشته شد و به جای آن دَما dama به معنی طوفان بکار برده شد . بدین ترتیب این اسم کلمات برف و باد را در ذهن بوجود آورد و به این کوه افسانه ای وابسته گشت .
نام دیگری که برای شهر دماوند ذکر شده نام "پشیان" است . برای نخستین بار حمداله مستوفی در کتاب خود نوشت : "دماوند قصبه ای است که آن را پشیان خوانند ." برای این نام به صورت "پشیان" معنایی نمی توان یافت که قابل تطبیق با آن باشد . اما در فرهنگ اوستا در بندهشن "دشت پیشیانسی" آمده و موسوم به پیشین "پشن" است که دشتی بسیار بزرگ در کابلستان است . بنابر روایت مینوی خرد این دشت به نام پیشیندس Pishandas و پی شنسی Pishansi نیز خوانده می شود ، در نزدیک کوه دماوند قرار دارد و جسم گرشاسب که در حالت بیهوشی تا آخر جهان به خواب فرو رفته ، در آنجا قرار دارد . این پیکر را در این دشت ، فروهرها محافظت می کنند تا در هزاره ی اوشیدرماه وقتی که ضحاک زنجیر خود را گسست ، گرشاسب توسط امشاسپندان و ایزدان از خواب بیدار می شود و ضحاک را نابود می کند . به احتمال بسیار نام "پشیان" از نام این کوه گرفته شده است .
نام دیگری که آن را با کوه دماوند یکی دانسته اند نام کوه "بیکنی" Bikni "کوه سنگ لاجورد" است که مکرراً در متون آشور نو و به ویژه در آثار تیگلیت پیلسرسوم و سارگون دوم آمده است . این سلاطین ادعا کرده اند که "مادهای دوردست در کناره های کوه بیکنی" را تحت انقیاد خود در آورده اند . از اوایل قرن حاضر تا سالهای اخیر پژوهشگرانی چون اُمستد و . . . در تطابق نام بیکنی با دماوند هم رأی بوده اند ، ولی هیچگونه دلیل قانع کننده در مطابقت این دو نام ارائه نداده اند . در متون آشوری آمده است که کوه بیکنی "با شکوه ترین کوه ایران" ، "کوه لاجوردین" ، "کوه سنگ لاجورد" و نیز کوهی است که در نزدیکی آن بیابان نمکی (دشت کویر) قرار دارد . بنابر نظر پژوهشگران فوق ، همه ی اینها اشاره به کوه دماوند دارند . چراکه در ایران ، بلندترین و باشکوه ترین قله که در تمام طول سال پوشیده از برف است و در کنار جاده ی کانهای لاجورد بدخشان قرار داشته و در نزدیکی آن نیز بیابان نمکی قرار دارد ، دماوند است . روشن است که تمامی این دلایل ضعیف اند ، اولاً دماوند را کسی با شکوه می شمرد که آن را دیده باشد و اگر آشوریان دماوند را ندیده باشند چه ایرادی دارد که کوه دیگری را با شکوه ترین کوه ایران بشمرند ، ثانیاً اگر "کوه لاجوردین" اشاره ای مجازی به یک قله پوشیده از برف باشد ، آن را می توان به بسیاری از کوههای بین آشور و افغانستان تعمیم داد . ثالثاً نظری بر وضعیت طبیعی منطقه زاگرس ، نشان می دهد که بعضاً در بین کوهها مناطقی دیده می شوند که خشک ترند ، لذا عجیب نیست که آشوری ها یکی از این مناطق را به جای بیابان نمک بگیرند . از سوی دیگر از شاهان آشوری ، آن که بیش از همه به طرف شرق پیشروی کرد ، سارگن دوم بود که هیچ مدرکی وجود ندارد که از دامنه های الوند پیش رفته باشد و احتمالاً سنگ یادمان وی در نجف آباد در غرب همدان نشان دهنده ی دورترین نقطه ی پیشروی او است . شاهان آشوری دیگر از جمله آسارهادون نیز که در کنترل کامل زاگرس ناموفق بودند ، ادعا کرده اند که به کوه بیکنی رسیده اند . طبیعتاً لشکری که می خواست به کوه دماوند برسد ، باید از هگمتانه می گذشت ، اما هیچ یک از شاههان آشوری به این شهر اشاره ای نکرده و در حقیقت هیچ گاه نامی از این شهر در متون آشوری نیامده است .
در سال 1974 دکتر لوین با اشاره به ضعف های مشابه در این باره نوشته است : "گسترش دادن وسعت امپراطوری ماد به جانب مشرق ، شناختن قلمرو حکومتی و موقعیت جغرافیایی آن را مشکل کرده است . برای تعیین حدود وسعت امپراطوری ماد در گذشته دو محل شنایایی و مورد تطبیق قرار گرفته بود که امروزه باید کنار گذاشته شوند . یکی از آنها کوه بیکنی در منابع آشوری است که در تاریخ ماد آنجا را با کوه دماوند یکی دانسته اند و تطبیقی خیالی و بدون مدرک است . معروف ترین کشور گشای آشور سارگون دوم بوده که دورترین لشگرکشی وی به جانب مشرق از گردنه اسد آباد همدان تجاوز نکرده است ." او سپس در مقاله ی خود قله ی الوند را به عنوان کوه بیکنی پیشنهاد کرد . این نظریه امروز هواداران بسیار بیشتری نسبت به نظریه بیکنی = دماوند دارد .
نام دیگری که برای کوه دماوند ذکر شده "کورنوس" است . شهرت و آوازه ی این کوه به جهت عظمت و شکوهش و نیز ارتفاع و نقشی که در تاریخ اساطیری ایران داشته ، به سرزمین یونانیان نیز رسیده بود . بطوریکه یونانیان باستان این کوه را با نام "کورونوس" koronos می شناختند .
دماوند ، شهر و کوه اسطوره ای :
دماوند یکی از کهن ترین شهرهای اسطوره ای و جزء اولین شهرها در تاریخ روایی ایران است که کیومرث نخستین انسان روی زمین (به اعتقاد ایرانیان باستان) ، آن را بنیاد نهاده است .
در تاریخ گزیده آمده است : "کیومرث سی سال پادشاهی کرد و از آثارش بعضی استخر فارس و دماوند و بلخ است" . و طبری در این باره نوشته است : "گویند شهر ری نخستین شهر دنیا پس از شهری است که کیومرث در دماوند واقع در طبرستان برای خود ساخته بود" . در تاریخ روضة الصفا آمده است : "کیومرث دو شهر بنیاد کرد ، یکی استخر که بیشتر در آنجا مقام داشتی و دوم شهر دماوند که گاهی در آن سرزمین بسر بردی" . و نیز در تاریخ جهان آرا آمده است : "کیومرث ملقب به گلشاه یعنی والی خاک ، سلطنت او سی سال و اصطخر فارس و دماوند و بلخ از منشأت اوست" . و در تاریخ بلعمی در این باره آمده است : "نخستین پادشاه اندر جهان کیومرث بود و با فرزندان خویش به کوه دماوند آمدند و در آنجا شهرها بنا کردند" . و در تاریخ بناکتی آمده است : "گویند بنیاد شهر ساختن ، کیومرث نهاد و شهر بنا کرد ، اصطخر و دماوند" . و ابن اثیر در این باره نوشته است : "گیومرث مردی سالخورده و بزرگوار بوده و در کوه دماوند از جبال طبرستان مسکن گرفت و در آن جا و فارس حکومت یافت" . و نیز آورده که : "وطن ضحاک و اجدادش در دماوند از کوهستان های طبرستان بود" . و در تاریخ طبری آمده است : "برخی بر آن اند که محل ولادت منوچهر در دنباوند بوده است" . در تاریخ کامل آمده است : "هوشنگ شهر ری را ساخت ، پس از شهری که کیومرث در دماوند برای خود ساخته بود" .
در تاریخ روایی ایران شهرهایی را به پادشاهانی چون کیومرث ، جمشید ، ضحاک و افراسیاب که متعلق به حوزه اسطوره اند ، نسبت می دهند . البته انتساب بعضی از شهرها مانند گور اردشیر و جندی شاپور تأیید شده است . بدین ترتیب احتمال می رود حفاری های باستان شناختی تأیید کند که این شهر اسطوره ای اولین شهری است که به یکی از شاهان منتسب شده است .
بنابر روایتی افسانه ای شخصی از دماوند به نام جهن بن برزین ، برای فریدون تختی ساخت که پادشاهان پس از فریدون آن را گرامی داشته و بر آن جواهراتی نصب می کردند . اسکندر آن تخت را بدست آورد و آن را تکه تکه کرد ولی اردشیر بابکان جای آن را یافت . و خسرو پرویز دستور داد تا از تکه های آن دوباره تخت را بسازند و با جواهرات بسیاری بیارایند . بنابر روایت مردم ، تخت فریدون در دشت مشاء قرار دارد و نیز به روایتی دیگر از مردم ، تخت ضحاک که خزانه ی گنجی ضحاک بوده در دشت مشاء واقع شده است .
گوبینو دماوند را همان "ورنه چهارگوش" می پندارد که در وندیداد قره 17 در شماره شانزده ، ناحیت نیکویی که اهورامزدا آفریده ، سرزمین چهاردهم ایرانشهر به نام "ورنه چهارگوش" می باشد . در وندیداد آمده است : "ناحیت چهاردهمین از بهترین جایها و سرزمینهایی که من اهورامزدا آفریدم ، ورنه چهارگوشه بود که در آنجا فریدون ، قاتل ضحاک متولد شد" .
در تاریخ طبرستان آمده است ، فریدون در دهی به نام "وَر" var که یکی از روستاهای ناحیه لاریجان است ، بدنیا آمد . در تفسیر معنای جغرافیایی "ورنه چهارگوش" ، بعضی معتقدند که چون فریدون ضحاک را در ورنه به زنجیر افکنده ، احتمالاَورنه همان دماوند است ، بر این اساس ورنه را با دماوند تطبیق داده و یکی پنداشته اند .
شهر کیلان که یکی از شهرهای دماوند است ، بر اساس باورهای مردم این ناحیه نام قدیمی کیلان ، "کیان" بوده و پایتخت تابستانی ، سلسله ی اساطیری کیان بود . قابل توجه است که در کیلان کهن ترین نشانه حضور انسان در کاوش های باستان شناختی بدست آمده است .
نام "پشیان" برای دماوند که تغییر یافته نام "دشت پیشندس" است که در اوستا آمده و در مینوی خرد نیز آمده ، این دشت در نزدیک کوه دماوند قرار دارد و جسم گرشاسب در این دشت به خواب فرو رفت ، حکایت از این دارد که شهر دماوند همچون کوه دماوند مقامی مقدس و اسطوره ای یافته بود .
می توان اذعان داشت که کوه دماوند ، شهر دماوند را همچون خود به سرزمین اسطوره و افسانه برده و نامش را در کنار نام خود به عنوان شهری اسطوره ای و افسانه ای در تاریخ روایی ایران ثبت کرده است . بی تردید افسانه ی دهکده ی آهنگران ، دهکده ای که اکنون نام و نشانی از آن نیست و یا داستان دهکده ی مندان که ابن فقیه آن را بیان کرده و اینکه ساخت این دهکده را به ارماییل نسبت می دهند ، تأکیدی بر اسطوره ای بودن شهر دماوند است .
بدین ترتیب اگر دماوند مورد حفاری باستان شناسی قرار بگیرد ، احتمالاً اسطوره ای بودن آن با تاریخ ، پیوند خواهد خورد . و شاید به جهت همین اهمیت است که دمرگان فرانسوی که با هیئتی تحقیقاتی به این منطقه سفر کرده بود ، پس از بررسی منطقه دماوند ، به پیشنهاد او ، شهر دماوند و روستاهای اطراف آن را به عنوان یک اثر ملی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. (تاریخ دماوند و آثار تاریخی آن، ج1، مسعود نصرتی صص51تا54)
موقعيت جغرافيايي شهرستان دماوند
در دامنه جنوبی سلسله جبال البرز مرکزی و در میان تپه ماهورهای متعددی که دارای ارتفاع زیادی نمی باشند و گرداگرد آنها را بجز جنوب ، کوه های با ارتفاعی مابین 80 تا 500 متر فراگرفته ، واقع شده است .
مهمترین رشته کوه های حوزه فرمانداری دماوند که در نقاط مختلف آن پراکنده است عبارتند از : رشته کوه قره داغ (ماز) که در ضلع شمالی شهرستان مانند دیواری بلند در امتداد امامزاده هاشم به طرف فیروزکوه کشیده شده است و ارتفاع آن 4000 متر و دارای یازده قله بالای 4000 متر بوده و بلندترین آنها قله دوبرار غربی با ارتفاع 4250 متر و قله های دیگر آن انگمار ، سورچال ، رخش ، چنگیزچال ، کمرپشت ، قره داغ ، شاه ورس می باشد . زرین کوه در ضلع جنوبی دریاچه تار واقع شده و ارتفاع آن 3850 متر است . شاه نشین در انتهای دره ورین با ارتفاع 3500 متر . گله وار واقع در غرب تیزآب با ارتفاع 3100 متر . کوه اشنه در با ارتفاع 3050 متر واقع در شرق روستای اشندر . کوه شل ویقع در ضلع شرقی زرین کوه با ارتفاع 3650 متر . چمنداب واقع در ضلع جنوبی روستای هویر با ارتفاع 3300 متر . تل کمر یا سرکورگ واقع در غرب شهر دماوند با ارتفاع 2850 متر . کوه هایی با ارتفاع کم واقع در شرق شهر دماوند شامل شیر و نیل .